معصومه متیننژاد | شهرآرانیوز خبر داشتم رابطه او و همسرش مدتی است که شکرآب شده است. برای همین وقتی تلفنی درخواست کرد، حضوری همدیگر را ببینیم، خیلی تعجب نکردم. این پا و آن پا و مِنمِن کردنش برای صحبت درباره موضوع نشان میداد قضیه خیلی مهمتر از آن چیزی است که تصور میکنم. «عذاب وجدان داره میکشتم. فک نمیکردم تا این اندازه...؛ یعنی اصلا نمیدونم از کجا و چطوری شروع شد!»
اشکهایش جلوتر از کلماتش جاری است. کمی که باهم حرف میزنیم، تازه متوجه میشوم؛ یکسالی است با یکی از همکارانش صمیمی شده است. اتفاقی که درگذر زمان سبب نوعی وابستگی، شاید هم دلبستگی در آنها هم شدهاست. خودش هنوز باور ندارد بخشی از مشکلاتی که در یکسال گذشته با همسرش پیدا کرده، میتواند بهخاطر این موضوع باشد.
تعجبم وقتی بیشتر میشود که سعی میکند با استفاده از یک واژه خنثی مانند دوست اجتماعی، رابطهاش را تطهیر و خطایش را کمرنگتر کند. میدانم بحثکردن بیشتر ما فقط سبب میشود که او در لاک دفاعیاش بیشتر فرو برود، برای همین از او میخواهم با یکی از کارشناسانی که در این زمینه میشناسم، دکتر علی کاظمی، دراین باره حرف بزند. روانشناس و مشاور خانوادهای که امروز میخواهیم چکیدهای از صحبتهای او دراینباره را باهم نیز مرور کنیم. موضوعی که میتواند زنگ خطری جدی در زندگی همه زوجها باشد.
حتما این روزها اصطلاح دوست اجتماعی زیاد به گوشتان خوردهاست یا کموبیش از برخیها درباره آن شنیدهباشید: «فلانی دوست اجتماعیام هست». اینکه چهکسی برای نخستینبار از این واژه استفاده کرد، خیلی مشخص نیست، شاید هم اهمیت چندانی نداشتهباشد، ولی قدر مسلم میدانیم که این اصطلاح با هدف خفیف و لطیفکردن بار معنایی واژه «دوستدختر» یا «دوست پسر» استفاده شدهاست که همچنان در روابط اجتماعی ما بار معنایی منفی دارد. درواقع، اصطلاح مندرآوری دوست اجتماعی، پوششی نقرهای برای یک واژه و رابطهای ناسالم در میان عامه مردم است.
آمار دقیقی از این نوع روابط بهویژه دربین افراد متأهل نداریم، ولی میتوان گفت از بین هر ۱۰ مراجعهکننده به مراکز مشاوره، دستکم سهمورد چنین مشکلات ارتباطی دارند. خیلی از این افراد در ذهنشان تقسیمبندیهای خاصی برای روابطشان دارند، برای نمونه رفیق، دوست دختر یا دوست پسر و دوست اجتماعی. به دوست نزدیک، رفیق؛ به کسی که با او رابطه عاشقانه دارند، دوستدختر یا دوستپسر و به همکار، همکلاسی یا مشتری خود، دوست اجتماعی میگویند. درحالیکه از نظر روانشناختی، ما تفاوتی بین این واژهها نمیبینیم.
وقتی ما از واژه دوست برای رابطهای استفاده میکنیم، یعنی آن شخص نسبت به دیگران به ما نزدیکتر است، پس حتی اگر همکارمان باشد، او برای ما همکار متفاوتتری است، یعنی ما به او اجازه میدهیم که بیشتر از حریم یک همکار وارد زندگیمان شود. این میزان از صمیمیت در رابطه با غیرهمجنس به هرمقداری که باشد، سبب میشود تا ما کمکم ایدهها، علایق و احساسات شخصی مان را با او به اشتراک بگذاریم؛ موضوعهایی که بهطور طبیعی با دیگر همکارانمان درمیان نمیگذاریم. این یعنی ما با آن فرد یک حریمی را ساختهایم که همسرمان در آن جایی ندارد.
ازطرفی، چون ما با دوستانمان راحت حرف میزنیم، بیرون میرویم و غذا میخوریم، احساس میکنیم با این دوستان اجتماعی هم میتوان همینقدر راحت بود و تا زمانی که با یک دوست غیرهمجنس رابطه فیزیکی برقرار نشود، زندگی مشترک تحتالشعاع قرار نمیگیرد. درحالیکه به مرور زمان و بدون آنکه خودمان متوجه باشیم، عشق و علاقه به این رابطه تزریق میشود.
اگر تعریفی که از خیانت در زندگی مشترک دارید به داشتن همبستری بهجز همسر محدود میشود، باید بدانید که سخت در اشتباهید. فکرکردن به فردی غیر از همسر و نشخوار ذهنی درباره او نوعی خیانت در رابطه عاشقانه است، زیرا تمرکز ذهنی ما باید فقط معطوف به همسر و خانوادهمان باشد. از نظر روانشناختی، خیانت عاطفی زمانی اتفاق میافتد که در آن فرد، خارج از ازدواج خود انرژی و زمانی را به فرد دیگری اختصاص بدهد، همچنین از سوی او نیز حمایت و همراهی دریافت کند. در این حالت فرد احساس نزدیکی بیشتری با نفر سوم دارد و کمکم به او کشش جنسی هم پیدا میکند.
وقتی با کسی در ارتباط هستیم، حالا میخواهد قومو خویش باشد یا یک دوست و آشنا یا یک غریبه. این ارتباط حریمی دارد که باید رعایت شود، برای نمونه ما با همه دوستی و صمیمیتی که با فرزندمان داریم، بازهم درجایگاه پدر و مادر حریمی با او خواهیم داشت که نباید شکسته شود؛ بنابراین و براساس یک تعریف و قاعده کلی، ارتباط سالم و متعادل، ارتباطی است که حریم آن مشخص باشد و به سیستم ما آسیب وارد نکند. بهعبارت سادهتر نباید ارتباط ما به دیگران بهگونهای باشد که به زندگی خصوصی یا مشترکمان صدمه بزند.
این موضوع برای افراد متأهل از اهمیت بیشتری برخوردار است، پس اگر میخواهیم بدانیم که ارتباطمان با فردی سالم است یا نه، باید به این فکر کنیم که این ارتباط چه تأثیری برروی زندگی مشترکمان دارد. تصور کنید همکار غیرهمجنسمان را با اسم کوچک صدا میزنیم یا برای او لطیفهای تعریف میکنیم و هر دو میخندیم. اگر در این صحنه همسرمان حضور داشتهباشد، آیا ما بازهم با او همین رفتار را خواهیم داشت یا همسرمان از این برخورد ما ناراحت نخواهدشد یا این اتفاق آسیبی به رابطه ما وارد نخواهد کرد؟
علتهای زیادی سبب گرایش افراد متأهل به سمت روابط خارج از عرف میشود که در ادامه به مهمترین آنها فقط اشاره گذرایی داریم.
همسری که مدام غر میزند، لجبازی میکند، رابطهای سرد و خشک دارد، پرخاشگر است، نیاز جنسی همسرش را نادیده میگیرد، شکاک و متعصب است و. درنهایت همسرش را خسته خواهد کرد و او بدترین انتخاب ممکن را برای پاسخ دادن به نیازهای طبیعیاش خواهد داشت.
اختلالات روانشناختی مانند تنوعطلبی گاهی همسران را باوجود برخورداری از یک زندگی متعادل و خوب، به سمت روابط خارج از عرف خواهد کشاند.
دیدن فیلمهای پورن که باورهای اشتباهی از روابط همسران را به مخاطب القا میکند یا فیلمهایی که باهدف تخریب بنیان خانواده ساخته میشوند و در آن روابط خارج از عرف خیلی طبیعی نمایش داده میشود، در گذر زمان همسران را به داشتن روابطی خارج از خانواده ترغیب میکند.
یکی دیگر از اشتباههایی که همسران را به سمت داشتن روابط خارج از عرف میکشاند، انتقام گرفتن از شریک زندگی است؛ بدترین نوع پاسخی که یک فرد به خیانت همسرش میدهد.
علت بهوجود آمدن روابط خارج از عرف و دوستیهای بهاصطلاح اجتماعی هرچیزی که باشد، تنها راهکار برای آن، درمان رابطه همسران است که بدون مداخله یک روانشناس یا مشاور ممکن نیست.
شنیدهاید که میگویند: «مراقب افکارت باش که گفتارت میشود؛ مراقب گفتارت باش که رفتارت میشود؛ مراقب رفتارت باش که عادتت میشود و مراقب عادتت باش که شخصیتت میشود.» پس بهجای عادیانگاری چنین روابطی با تزهای روشنفکری همیشه به آثار و پیامدهای بلندمدت آنها فکر کنیم.
بهجای استفاده از واژههای محکمهپسندی مانند دوست اجتماعی برای جایگاه و نقش هرکسی از واژه درست خودش استفاده کنیم، مانند همکار، همکلاسی، همسایه، استاد، دانشجو و مشتری.
مهمترین عامل یا معیار در یک ازدواج سالم، تعهد است. پس اگر کسی را دوست داریم باید متعهدانه پای علاقهمان بمانیم. تعهد در یک رابطه یعنی من تا چهاندازه حدومرز و حریم و فاصله روابط را در سیستم خودم با سیستمهای دیگر رعایت میکنم.